صفحه شخصی مجید پورجنابی   
 
نام و نام خانوادگی: مجید پورجنابی
استان: البرز - شهرستان: کرج
رشته: کارشناسی ارشد عمران
شغل:  دانشجو
شماره نظام مهندسی:  403009130
تاریخ عضویت:  1389/01/15
 روزنوشت ها    
 

 فداکاری بخش عمومی

19

ده مرد و یک زن به طنابی آویزان بودند. طناب تحمل وزن یازده نفر را نداشت. باید یکنفر طناب را رها می کرد وگرنه همه سقوط می کردند. زن گفت من در تمام عمر همیشه عادت داشتم که داوطلبانه خودم را وقف فرزندان و همسرم کنم و در مقابل چیزی مطالبه نکنم. من طناب را رها می کنم چون به فداکاری عادت دارم.
در این لحظه مردان سخت به هیجان آمدند و شروع به کف زدن کردند

یکشنبه 22 خرداد 1390 ساعت 10:41  
 نظرات    
 
رضا مهیاری 19:24 یکشنبه 22 خرداد 1390
7
 رضا مهیاری
حالا واقعا اون زن میخواست طناب رو رها کنه یا کلک زد؟
جعفر نظری 19:53 یکشنبه 22 خرداد 1390
8
 جعفر نظری
مخالف
علیرضا احمدی 23:06 یکشنبه 22 خرداد 1390
3
 علیرضا احمدی
مهندس جان کلک بودش
بیشتر نمی گم چون ادامه دار میشه
مهدی ناظمی 08:37 دوشنبه 23 خرداد 1390
9
 مهدی ناظمی
داستان دو پهلو است .لذا فکر نمیکنم با آتش و خاکستر مرتبط باشه.
ولی...
پروین روشن 11:29 چهارشنبه 25 خرداد 1390
11
 پروین روشن
این باهوشی اون خانم رو میرسونه . زن باید برای همسر و فرزندش فداکاری کنه، اما برای بقیه که دلیلی نداره.
مهدی سلیمانی 01:44 پنجشنبه 26 خرداد 1390
2
 مهدی سلیمانی
یک مادر واقعی هرگز به فداکاریاش معترف نمی شه
مرتضی ذبیحی 09:48 دوشنبه 13 تیر 1390
2
 مرتضی ذبیحی
شاید مکر زنانه بود
فاطمه منتظری 10:11 دوشنبه 13 تیر 1390
6
 فاطمه منتظری
با عرض پوزش از جامعه مهندسین
اما یه سئوالی:
می گن عقل آقایون به احساساتشون چیره است!!!!!!
پس چرا از هیجان شروع به کف زدن کردند؟؟!!!!!!!!!
(برداشت آزاد)